امشب بغض تنهایی من دوباره می شكند
چشمانم بس که باریده تحمل نور مهتاب را هم ندارد
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده
خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
روبروی آینه نشسته ام .... آیا این منم؟!!!
شکسته... دلتنگ... تنها... تو با من چه کردی!؟؟؟
شاید این آخرین زمزمه های دلتنگیم باشد
دیگر هیچ نخواهم گفت ... اما منتظرم...
انتظار دیدن دوباره ی تو برای من اکسیر زندگیست
پس برگرد عاشقانه برگرد برای همیشه
نظرات شما عزیزان: