عشق رویایی مطالبی زیبا همراه دانلود آفرینش از روز نخست تا روز هشتم باز آفرینی روز هشتم سفر صفر تنها و تنها «هستی » بود و هستی از «نیستی » سراغی نداشت، پس نیستی را هستی بخشید . آن هنگام که هستی «سودای زیستن» یافت، خود را نواخت تا همه «نغمه» کند و آن گاه به خود «میل» کرد تا «احساس» را آفرید، احساس خود را فریاد کرد، پس «شادی» و «غم» را برنمود و خندید و گریست، آن گاه در خود نگریست و اندکی تامل نمود؛ پس نخست «سکوت» و سپس «معنا» را آفرید و آن گاه آن ها اندیشه را رقم زدند، اندیشه لحظه ای به خود ظنین شد تا «تردید» را خلق کرد. با آغاز تردید بود که هستی ، خود را به چیستی کنونی باز نمود هنگامی که نوبت به خلقت انسان رسید ، در او نگریست ؛ وه که افسوس و آن گاه «حیرت» آفریده شدند؟ پس او که در انسان بود، این بار با انسان شد و انسان گفت آری، پس «اطاعت» را خلق کرد و گفت نه پس، پس «عصیان» را آفرید. ادامه سفرها از همینجا بخوانید.
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|